بابا آمد بالا و کمی دست دست کرد و نشست روی صندلی و زود شروع کرد .

دو جمله نصیحت کرد .

من دراز کشیده بودم روی زمین و خرسهای پاندا می خواندم .

و می دانستم امشب تلفن خراب است و با هیچ کس حرف نخواهم زد .

من هم اگر پدر بودم حق را به او می دادم .

و حتی الان که پسرم باز هم حق را به او می دهم .

و ازش بابت توجهی که به من دارد ممنونم .

ولی چرا دلیلش را از من نپرسید .

چرا هم خوبیها و بدیها را اینطور قضاوت می کنند .

چرا کاری که بد است برای تمام تاریخ بشر بد پنداشته می شود .

شاید زمان یا شخص بدکار دلیلی داشته باشد ، که بدی به نیکی بدل شود یا درجه بدی آن کاسته شود .

نگاهم متفاوت  و ابزارها  برای من معنی دیگر دارند .

من اینجاست که می توانم خودم باشم بدون هیچ ملاحظه کاری اجتماعی .

اینجاست که من عزیزترینهایم که در قلبم ساکن هستند ، حرف می زنم حتی از فرای مایلها فاصله –

و حرف خوراک من است .

من هم باید زندگی کنم .

من حرف دارم و حرفهایم را اینجا باید بزنم .

من برای خواهرم ،  برای دخترک  و برای عزیزترینم  حرف دارم .

برای سایه های اطرافم حرف دارم .  برای تمام ساکنین قلبم حرف دارم .

من را از حرف زدن محروم نکنید .

                                                            

                                                         من کار دیگری بلد نیستم .....




(نوشته شده درست یکماه قبل )                             

نظرات 25 + ارسال نظر
نگار شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 02:25 http://roozhaye-jahanami.blogspot.com

چه پسر خوبی هستی
بیا خونه جدیدمو ببین آخه من اسباب کشی کرده بودم

ناتاییل شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 02:33 http://www.persianblog.com

:)

[ بدون نام ] شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 08:39 http://bedoneemzaa.blogsky.com

چون با آفتاب رابطه داری .

ناتوردشت شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:27 http://natoor-dokme.persianblog.com

OX

صبا شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 20:17 http://sabaa82.blogspot.com

سلاممممممممممم! دلم واسه‌ی هر چی دیوونه بود تنگ شده بود . خوبی؟

شین یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 08:40 http://forough.blogsky.com

سلام
چه خوب که باز آمدی بلادرنگ حتی به نوشتهء خوب یک ماه قبل‌ات که دل تنگ شده بود در هوای رفیق!
حرف‌ات را بزن بی‌تردید و بی‌دریغ ...

نانا یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 09:16

خوراک من هم دمب خرچنگ های همیشه غمگین است برای اینکه فراموش نکنم این درد مزمن بشریت را!

م. یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 17:50 http://sunset.blogsky.com

سام و علیکم

غریبه یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 22:57

پریسا دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 00:42 http://www.parisssa.blogspot.com/

اون کتاب که محشره.
در مورد بقیه : سکوت.
راستی چشم شیطون کور درست شد این بلاگ اسکای :)

ثمین دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 07:47 http://saminsweety.blogsky.com

بعد از یک ماه هنوز هم به این نوشته ات معتقدی؟؟؟

انیتا دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 09:28

بیا تصور کنیم که هیچ وبلاگی دیگه باز نشه... و نشه اصلن یه سایت هم داشت... هیچ راهی به اینترنت و ... نباشه. و سل فون هم نباشه. یه تلفن قدیمی با شماره های انگشتی... باشه اون هم تو هال(نشیمین) و همین و بس...کافی شاپ هم نباشه... سینما و تاتر هم خیلی محدودتر از حالا باشه... اونوقت با کی حرف می زنیم ... ؟ به کی می گیم من حرفامو باید کسی باشه که بشنوه...؟ کجا می نویسیم؟...
دیوانه ی عزیزم... منم خیلی خیلی خیلی حرف دارم...
همه دارند...اما وابستگی به تکنولوژی ...!!!! نه.
این راهی است فقط اما چاره نیست. باید جست.
ببخش که زیاد نوشتم و شاید نه چندان مطلوب.:)

[ بدون نام ] دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 10:04 http://bedoneemzaa.blogsky.com

آره اون موقع چی ؟ من که می نوشتم روی کاغذ . با مداد . با همون قلم و دواتهای قدیمی . ولی گاهی فکر می کنم توی سکوت هم می شه حرف زد . خیلی زیاد . تازه آنیتا تلفن اتاق من از همونها است که باید انگشتام توش گیر کنه و من کلی کیف می کنم موقع شماره گرفتن !

سارا دوشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 10:13 http://cottage.persianblog.com

خوشجالم اینجا درست شد ....عیدتون مبارک

نیلوفر آبی چهارشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 15:14 http://Parinaaz.blogsky.com

سلام ! دلم برای اینجا تنگ شده بود :)
خوبی؟

مهناز چهارشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 21:46 http://mmahnazz.blogspot.com

حرف بزن ...............................

بهار چهارشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 21:54 http://khaatoon.blogsky.com

خوب بگو،به خواهر ،به دخترک،اصلآ من هم حرف زدن رو دوست دارم.چه خوبه که ما هم میشنویم این حرفهای یواشکی رو.

مجاس پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 08:23

دستهات رو بازکن . خودت رو کش بیار

آرتا پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 08:34 http://darkness.blogsky.com

سلام. دلم واسه هر چی بلاگ اسکایی و اونم از نوع دیوونش و نوشته هاش تنگ شده بود!

مینا آلبالو پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 12:54 http://www.mina-albalooo.blogsky.com

من هم آمدم من هم خوبم؟

ناتاناییل پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 22:25 http://6200.persianblog.com

وقتی اینجا خراب بود خیلی براش دلتنگی میکردی.حالا چرا نمی نویسی...........

ترانه پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 22:37 http://sweet18.blogsky.com

میبینم که دیگه سراغی از ما نمیگیری و!!!

آپدیت کردم.دوست داشتی یه سر بزن.

سارا جمعه 17 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 22:40 http://cottage.persianblog.com

ممنون از لطفتون

م ر ی م جمعه 17 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 23:42

آف می خونم بعد برات می نویسم

الهام - بی نام شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:11 http://eligoli.blogsky.com

نوشتتو دوست داشتم . نظرتو بیشتر .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد