صدای بارن می آید و دلتنگی های من افزون می گردد.
دلتنگی هایی که همدم و همیار همیشگی من بوده و است .
شاید دیوانه با همین دلتنگی ها و دلواپسی هاست که شناخته می شود .
۶ روز است که از مسافرت بازگشته ام و دلتنگی دوستان و همسفران را همراه دارم .
دوستانی که تا پیش از این نمی شناختم ولی چند روزی را در کنار آنها گذراندم که جز بهترین زمان های عمرم بوده است .
روزهایی کذشت فارغ از بودن و شدن ؛ فارغ از گذشته و آینده .
دقایقی که فقط در حال زندگی کردیم و گذشت و ای کاش هیچ گاه تمامی نداشت .
روزها در کنار آبی دریا زیر سایه بان خورشید و در آغوش ساحل شنی
و شب ها که ساحل وجود از مه فراگیر می شد ؛ ما در حالتی تعلیق نفس کشیدیم .
گذشت روزگاری و هیچ از آن نماند جز اندکی خاطره فقط در ذهن .
زمانی سپری شد کاملا معلق و گسسته از هر انچه بدان تعلق داریم و هیچ ارتباطی نبود .
در رهایی گذراندیم ؛ قدم زدیم پای افشاندیم و خندیدیم و با صدای بلند خندیدیم و حتی گاهی اخمی بر ابروانمان نشست و گذشت .
و دوست داشتن دوست ؛ و داشتن لحظه ها را .
و من در این تعلیق و بی کسی با صدای آرام در جنگلی آبی با خدای خورشید به زبانی دیگر نجوا کردم .
راه رفتم ؛ دویدم و تنهاییم را با تنهایی دیگری همراه کردم .
روزها به گونه های دخترک همراه لبخندی نشاندم و در شعله چشمانش همبستگی را بیاد آوردم .
در سکوت کلام و موج احساس چهره ای سرد تنفس کردم و باز فوران احساس ...
ولی با اتمام زمان همگی را براه خود سپردم ؛ و حال دلتنگی های معمول دیوانه جریان دارد .
سلام..انگار این دلتنگیها..تمومی نداره..اما بخند...امروز روز اول سال...به این امید داشته باش که دلتنگیها فرار کنن...بخند..بخند............
سلام رفیق... سال نو و بهار بارونیت مبارک...
سال نو مبارک! چرا دلتنگ؟!
همیشه به گردش D:
دلتنگم اما دلتنگی نمی کنم
باران که می بارد انگار نفس هایم راحت تر است
سبکم و دیوانه وار سبکم
و تصویر هایم -خاطراتبا صورت و صدا-روی این سبکی بینهایت
شناورند
جنگل آبی-خدای خورشید- نجوا ...نجوا...نجوا
و همین دلتنگیهای معمول دیوانه قشنگ است . خیلی قشنگ ...
ای بابا بی خیال
........
اینم شد جشنواره؟
سلام .
سال نو رو به شما و خانواده محترم تبریک عرض می کنم و امید وارم سالی همراه با موفقییت و سلامتی برای شما باشد.
میبینم که بازم مطالب زیبا و روحنواز نوشتی و کلی ما رو خوشحال کردی .:)
خون جگر و...
اگر دریا ندیده بودم هیچگاه رویای دریایی نمی داشتم... ای کاش مزه ی هیچ بارونی نچشیده بودم، بارون در هوای خشک ، در کویر...ای کاش پا نمی گذاشتم در استانه اش. ای کاش اینقدر غوطه نمی خوردم... نه در ته ته هستم و نه در سطح. در برزخم. و باید بمونم.افسوس.
خاطرات خوشیهای دیروز تلخ ترین عنصریست که امروز باقیست .
سلام
عیدتون مبارک...
چه جوریاست که شما قبل از عید مسافرت میرین؟؟؟؟
برای نوشته ی پایین و شاید همین نوشته:تو دیوانه نیستی.خیلی هم عاقلی...متاسفم.اما گاهی یه سیلی لازمه تا آدم کمی از توهمات بیرون بیاد.
سلام! رفیق عزیز! سال نوت مبارک! خندان ببینمات با وجود همهء آن دل تنگی های همیشهگی که هستند ...
و من انگار دارم دور میشوم، دور، دور، دوووو....
سلام
سال نو مبارک :)
دلتنگی و توهم ... من تازه فهمیدم که بعضی آدمها عاشق توهم و دلتنگی و بیماری هستند دقت کن که جزو اونها نباشی چون اونها مشگل رو ایجاد می کنند و این آغاز دروغگویی است
دیوانه جان دلتنگی هات مثل منه و افکارت و .... من تا حالا فکر نمی کردم اینقدر دیوانه باشم.... بهارت خوش.
عیدت مبارک
جالبه.عیدت مبارک
ولی با اتمام زمان همگی را براه خود سپردم ؛ و حال دلتنگی های معمول دیوانه جریان دارد ...............
هنوز ننوشتی ؟؟؟؟
بیا بنویس دیگه .....
شدن اگر دغدغه بشه ، اضطراب هم باهاش می یاد ..... این جوری شدن می شه نشدن .... شدن جاری شدن در اینجا و اکنون است ......
معیار بد و خوب برای آدم های مختلف فرق داره...از دید من بد باشه یا خوب چه فرقی داره...ببینین از دید خودتون چطوریه...