دچار یک درون گرایی خاصی شدم .
یکجور زندگی با گذشته و خاطره .
نمونه بارزش همین دنیای اینترنته :
خوب وبلاگ می خونم و وبلاگ می نویسم ؛ ولی به دوستای وبلاگی قدیمم خیلی وابسطه شدم بطوری که توی چند وقت اخیر کارم شده خوندن آرشیو وبلاگشون از اول تا آخر
وبلاگهای
آلیس در شگفتزار -
سارا درویش-
فروغ -
ناتور -
بدون امضا - ن
اتاناییل -
بهار و
سایه روشن را خواندم و باز مثل دفعه قبل که نوشتهاشون را خواندم حسابی فکرم را مشغول کرد.
و یا صفحه دوستانم در اورکات خیره می شم و با نگاه به عکسهاشون
خاطرات را مرور می کنم .
عکس دوستان وبلاگیم نوشته هایشان را بر ذهنم می گذراند .
و دوستانی که ازشان دورم خاطرات با هم بودنمان را .
و میلی که برایشان می دهم که گاهی همراه جواب است و گاهی خیر
که این نامه های بی جواب ؛ عجب دلگیر کننده اند.
گمانم پیر شدم !
کمی هم شاکیم ؛ قبلنها فقط برای دل خودم می نوشتم ولی الان نمیدونم چرا اینطوری شدم وقتی می بینم . خوانندگان کمی داشته ام .
یا می آییند و نظر نمی دهند دلم می گیره ؛
دوست دارم کلی خواننده داشته باشم ولی خوب با این چرت و پرتا گمون نکنم همین ها را هم بتونم نگه دارم .
فکر کنم این هم از کم حوصلگیه پیری باشه .
سلام
خسته نباشی خیلی پکری بابا بی خیال همه چی درست میشه و دست خودته خرابش نکن (فکر کنم این هم از کم حوصلگیه پیری باشه) با این حرفها ..
موفق باشی
پیش منم بیا
یا حق
بابا سخت نگیر
امان از دست این پیرمردای غُرغُرو که حرف حساب به گوششون نمیره!!! :)
اوه .پس با این حساب منم پیر باید شده باشم!!!!!!
شما دلتون جوونه ...
سخت نگیر!! شاید خیلی ها مثل من!!!!!بیشتر دوست دارن بخونند .....من که همیشه تو نوشتن تنبلم!..........بعدأ ادم چقدر دعوات کنه!!!!!
منو دعوا کنی .
گناه دارم . اصلا دلت می یاد .
وابسته عزیزم نه وابسطه !!!
البته خرده گیری محسوب نشود
شاد باشی
--سام
خیلی ممنون
سلام
به نظر من این انتظار زیادیه که هرکی به وبلاگمون سر میزنه برامون نظر بنویسه بهر حال اگه شما هم مثل من یک مدت ازاین دنیای مجازی دور باشی دیگه به این چیزا حساس نمی شی .من به یک سلام و احوالپرسی راضیم
می دونم
ولی این دل خرم نمی دونه
خوندن کافی نیست؟دیوونه جون من می خوام یه وب لاگ واسه دل خودم ( تنها خودم) بسازم و تو وب لاگم لینک نظر خواهی نمی ذارم.دیوونه ها به این جور چیزا نباید زیاد اهمییت بدن.
ددی ی و و ا ا ن ن ه ه ه ه ا ا د د ی ی و و ا ا ن ن گ گ ی ی ا ا ز ز ی ی ا ا د د ش ش و و ن ن م م ر ر ه ه چ چ ز ز و و د د .
دیوونه باشی و سرمست از اون.
و زندگی به طرق مختلفی پیری را در انسان نمایان می کند!
من هم اورکات را دوست دارم!
اسم کاملت رو بگو addت کنم ;)
سلام . من می تونم فقط از جانب خودم جواب بدهم و اینکه : بیشتر مواقعی که به وبلاگت اومدم ٬ حتما نظرمو گفتم و کامنتی گذاشتم . آخه مگه میشه مطالبتو خوند و کامنت نگذاشت !!!
آپدیت شد .
بله و خیلی ممنون
ااااای بابا دیوونه رو چه به این حرفا اگه واقعا دیوونه ای باید فقط فقط فکر دل خودت باشی
خوب دل من کلی دوست می خواد . که دورو برش باشن
نظرت چیه من بیام و هر بار به نام هاX مختلف یه چند تا کامنت برات بذارم؟
بهت لینک دادم رفقا قدیم... نزدیکه امتحاناس رفیق مشغولن همه ...
برای جمع کردن خواننده باید بیشتر سر بزنی و نظرات خوبی هم بذاری...در مورد اون درونگرایی حسهای مشترکی داریم...
سلام . چه جالب شاید من هم دچاری حسی شبیه این حس شدم وبلاگ شما را تا ته خوندم . خیلی عالی بودن مخصوصا اون نوشته اصفهان