سپاس؛


امشب
پیاده روی و گپی دوستانه در هوای بارانی و نمناک بهاری
به یاد
شبهای ساحل شمال که آنقدر برای هم حرف می زدیم تا در کنار آتش خوابمان می برد .
و زمانی که بیدار می شدیم متوجه می شدیم باران باریده
و ما ساعتها آسوده روی شنهای ساحل خواب بوده ایم و لباسهایمان خیس خیس است .

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
و دو سپاس از صمیم قلب برای دو نظر
تشکر ویژه از هاله عزیز برای مهربانیش
که با جمله ای کوتاه امیدی وصف ناشدنی برای دوباره نوشتن در من احیا کرد .

و از پرستو برای متن ذیل
لطفا آنرا بخوانید.

« و کسی بر در زد ... من به او گفتم کیست؟
او به من گفت خزان
من گشودم در را ... و خزانی در کار نبود!
من نهالی دیدم با خیالاتی افسرده
و هراسان از یورش ... از یک طایفه باد
یک تبسم کردم ... و هوای سبزم را پاشیدم بر پیشانی او
و دلش را بر مدارا دعوت کردم
من به اوگفتم: خزان مثل یک اتراق است
مثل یک لحظه درنگ ... در سایه پنجره ای رو به افق
مثل یک بازدم است از دم یک تابستان...!!!
باد هم پیغام است
زرد هم زیبایی است ...
و کسی بر در زد
ــ گفتم کیست؟ ــ گفت خزان!
و گشودم در را ...
خزانی در کار نبود!!!
من وجودی دیدم سرتاسر امید ... سرتاسر عمیق ...!
... من صدای قدمی میشنوم ... که به در خواهد کوفت:
ــ (بگشای بهار آمده است ... خویش را باور کن ... )»

دستان عزیزم سپاس فراوان ...
نظرات 10 + ارسال نظر
کیمیا دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:51 http://1ghatreh.blogspot.com

سلام . هوای وطن کرده ای ؟ حال و احوالت در غربت چطور است . مکزیک خوش میگذرد؟

بهشت دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:57 http://nochagh.blogsky.com

روز هایی که دو سه تا مطلب می نویسم کلافه ام و سعی می کنم خودم را آروم کنم.اینه که از هر دری می نویسم.هم ناخوشی هم خوشی هم بی احساسی.میدونی؟خوش عالمیست عالم دیوانگی اگر ،موی دماغ ما نشود مرد عاقلی

یه غریبه دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 17:00 http://www.fereshteyeasemani.persianblog.com


خوابهای خوب می بینم؛
خواب عشق را.
خواب خوب بودنت را.

بیدار که می شوم از نگاه ترحم بار صبح به سادگیهایم خنده ام می گیرد.

[ بدون نام ] دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 21:46 http://telalok.persianblog

موسیقی ها رسید.ممنون.خیلی دنبالشون گشته بودم.و به راستی که نوازش(!) غریبی داشت.بازم ممنونم.

میناآلبالو چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 15:57 http://mina-albaloo.blogfa.com

سلام

خیلی ممنونم تولد وبلاگ متروکه بیچاره من رو فراموش نکردی

یادش به خیر .

وبلاگ تو هم به زودی دو ساله می شه . تولد اونم مبارک.

راستی وبلاگ جدید من رو نمیای؟

بیا وبلاگ خودته خوشحال می شم . :)

پریسا جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 15:29 http://parisssa.blogspot.com

:)

مجاس جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 20:00

خب باید عادت کرد یا شاید نباید عادت کرد . ولی بالاخره باید یه کاری کرد .نه ؟

سارا جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 23:15 http://cottage.persianblog.com

کنار ساحل خوابیدن رو خیلی وقته تجربه نکردم . اما دفعه قبل اصلا خوب نبود . کاش خیس می شدم :))‌

ورونیکا سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:49 http://www,veronika20.persianblog.com

خاطره ی اون شب کنار ساحل خیلی قشنگ بود منم یه بار خوابشو دیدم پس منم باید از خدام سپاسگذار باشم

مهتاب چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 14:07

بدون عشق هست وعاشقانی همواره منتظر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد