Before Sunset-sunrise

 

از برای  شین :

 

 اگر بخواهیم بطور مطلق در مورد این دو فیلم صحبت کنم باید بگویم

خوب ، عالی ، روان ، دوست داشتنی و به یادماندنی است .

 

که اخریی برای یک فیلم خیلی مهم است که چقدر می تونه تو این دوران که ذهن ما پر از مشغله است

برای خودش جا باز کنه و ذهنمون را به خودش مشغول کنه .

 

 حیطه فنی و سینمایی خیلی به من مربوط نمی شه ولی 

یک اثر زیبا اصولا از یک هارمونی و نظم برخوردار است و نظم اگر در تمام خطوط و در یک راستا نباشه

 یکجاش لنگ خواهد زد که در  این دو فیلم این طور نبود و روانی خاصی داشت  .

 

بیشتر دوست دارم در مورد احساسم از این دو فیلم بگم .

 

- فیلم اول Before sunrise 

یک فیلم رومانتیک و عاشقانه  بر خوردار از تمام جنبه ها بود.

یک اتفاق ساده برای آشنایی

ریسک و قبول ادامه دادنش در یک لحظه

جوانه زدن یک رابطه بدون داشتن هیچ پیش فرض یا توقعی

و ادامه آن

دلبستگی و جدایی

 

این اتفاق ، آرزویی است که در پستوی ذهن خیلی از ما هم  می شه پیداش کرد

یکم فکر کنید متوجه می شوید این ارزوی امروز یا دیروزتان بوده .

 

بنابراین دیدن این فیلم حس خوبی برایمان به ارمغان میاره  

حس اعتماد به عشق و دوست داشتن و روابط انسانی

 آرزوی درونیمان  یا خاطره قدیمیمان را برایمان تازه می کند .

و حتی در آخر چون جدایی کوتاه و وصالی درآینده متصوریم  دیگر پایان ، غم انگیز نیست .

 و باز به ما اجازه رویا پر دازیهای بیشتر و بیشتر را می دهد .

 

- فیلم دوم     before sunset

یک فیلم انسانی و اجتماعی است .

یک فیلم کاملا درونی که موضوعش ما را با یکی ازسوالهای  ترسناک و بی جوابمان مواجه می کند

 

کشمکش بین تعهد و علاقه .

 

که این موضوع در تمام داستان ذهن من را مشغول کرد .

و حتی گهگاه را اذیتم  کرد و کلافه .

 

ساده بگم

2 نفر  داریم که هم را دوست دارند

حالا پیش هم هستند

فالنفسه بودن اینها در کنار هم و دیدار خیلی عالی است .

ولی یک قدم فاصله بگیریم دارای یک کشمکش می شیم که حالا چی ؟

چه باید کرد ؟

 

باید به تعهد بها داد یا به عشق و دوست داشتن و یک آرزوی دیرینه ؟

( لزوما منظورم تعهد به یک نفرنیست مثل همسر، که اینم می تونه باشه ولی می تونه تعهد به

 یک اعتقاد یا یک عرف اجتماعی باشه)

 

 

باید تعهد را مقدم دانست و از این شخصی که دوست می داریم فاصله بگیریم و عشق را فراموش کنیم

و زندگی را آنگونه که بوده ادامه دهیم و از آرزویی که در شرف محقق شدن است صرف نظر کنیم .

یا

دنبال آرزوی شخصیمان برویم و دوست داشتن را متبلور کنیم  

و تعهد به شریک کنونی یا مرام و مسلک شخصی را زیر پا بگذاریم ؟

 

چی درسته ؟

چه باید کرد ؟

چی مهمه خودت  یا دیگری ؟

نظر شما چیه ؟

 

 

سال نوبرای دلهاتون بهاری باشه  و شاد شاد .

 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
شین چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:35 http://forough.blogsky.com

اول که سلام و تبریک در جواب به بخش آخر نوشته‌ات!
دوم این که چرا این‌جا این‌قدر ساکته؟
سوم این که حضرت دوست شرمنده کردی! چرا از برای من؟
چهارم این که فیلم اول قبل از طلوع بود و فیلم دوم قبل از غروب. در نوشته‌ات خوب است این را تصحیح کنی.
چهارم هم این که خوشا رفاقت‌ات با میثم و خوشا خواندن شب‌های سفید! :)
و آخر این که به امید دیدار!

پریسا جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 15:51 http://parisssa.blogspot.com

سال نوی تو هم مبارک!
منم فیلم خوب میخوام! ؛)

مرحوم مینا آلبالو شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:18 http://mina-albaloo.blogfa.com

دیوانه جان سلام

خیلی وقته سر نزده بودم حال و هوای اینجا عوض شده .

حتی خودت کمی

من هم

من دیگه دست کشیدم با این که مثل تو زنده ام .

اومدم عید و سال نو رو بهت تبر یک بگم و سال خیلی خوبی رو برات آرزو کنم .

شاد باشی

خداحافظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد