آماده مرگم !

 

از مرگ گفتم در نوشته قبلی .

من همیشه خیلی راحت نسبت به مرگ سخن می گویم و خیلی وقتها خواسته ام که شبانه مرا در بغل بگیرد .

و بارها صدایش زدم : برادرم مرگ ، ای آشنا ؛ با من  آشتی کن .

 

امشب با تمام قدرت قلبم می گویم  و با تمام اطمینانم .

آماده ی  آماده ی

   مرگم

 

چون چیزهایی را بدست آورده ام ، که برایم کافی و وافی است ، از حکایت این زندگی  و بسیار هم از سرم زیاد .

درسته اگر به من و زندگیم نگاه کنین ، به هیچ وجه آدم خوشبختی که نیستم ، بلکه عین بدبختی ام .

ولی دلم چیزهایی رابدست آورده و امتحان کرده که دلم را از خوشبخت ترینها کرده.

من دوست داشتن

    عشق

    از خود گذشتن

    و صبر را تجربه کردم .

دلم دوست داشتن را بلد است  و می دانم کسی دلم را دوست دارد .

دیگر چی می خواهد این دل ، حالا که آرامش و یک لبخند بزرگ همراه دارد .

 

 

امشب با تمام قدرت قلبم می گویم و با تمام اطمینانم .

آماده ی  آماده ی

   مرگم

 

ولی دیگر برادرم را صدا نمی کنم چون با دل خوشبخت همه جا می شود خدا را احساس کرد .

 

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:30

اینکه ادم دوست داشتنو بلد شده باشه و تازه کسی هم دوسش داشته باشه تازه اول زندگی و عشق و حاله، اون وقت تو الان که همه اینارو بدست اوردی به قول خودت می خوای بذاری بری و ارزوی مردن داری!!!!

ناتور شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 16:25

شاید تا حالا مرگ رو به راحتی میپذیرفتی و در آرزوش بودی...ولی حالا با داشتن این چیزا...حق نداری بمیری!

بالاافتادن سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:52 http://haleh.blogsky.com

تو چته یاسر ؟؟؟ چته ؟

عسل چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:50 http://www.tanhai68.blogsky.com

مرگ...اگر ما خودمون را برای مرگ آماده کرده باشیم واقعا برامون لذت بخشه واگرنه....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد