دیروز و امروزم

 

 بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو

بیا ببین که در این غم چه  ناخوشم بی تو

شب از فراغ  تو می نالم ای پری رخسار

چو روز گردد گویی در آتشم بی تو

دمی تو شربت وصلم نداده ای جانا

همیشه زهر فراغت همی کشم بی تو

اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا

دو پایم  از دو جهان نیز در کشم  بی تو

 ییام دادم گفتم بیا خوشم می دار

جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو 

 

سعدی

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
بالاافتادن دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:51 http://haleh.blogsky.com

یاسر ... یکم از این لاکت بیا بیرون...بس کن پسر !!!
به خودت بگو :‌ امروز اولین روز از بقیه زندگیه منه و دوباره بساز ..از نو...زود باش پسر.....

فیروزه جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 20:02

معلومه از روی دیالوگ توی فیلم نوشتین.چون درستش اینه:
جواب دادی سعدی که من خوشم بی تو.
شرمنده ولی فراقت نه....
شب خوش

فیروزه شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 19:38

سلام آقای یاسر
چون شاعرش سعدی بوده و چون توی مصراع قبلش داره در مورد شربت وصل صحبت میکنه پس در مصراع بعدی،قاعدتا باید از زهر فراقت( دوری) صحبت بشه- بخاطر صنعت تضاد - .
بهر حال توی دیوان غزلیات سعدی من که نوشته فراقت . ولی مهم احساس شخصه خواننده ی شعره، نه ق یا غ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد