سمت گمشده

باید کوچ کنم از این اتاق

و روح تابستانی ام را

برای موریانه ها ی پاییز بگذارم .

 

بزودی

تابستانی دورتر ار آخر زمان

باز می آید .

 

باید کوچ کنم از این اتاق

که دل تابستانی ام را

زرد می کند

و به جایی بروم

تا سمت زمان را پیدا کنم .

نه قبله نما دارم نه مهر

با کدام عقربه و قرب

به سوی سمت گمشده باز آیم؟

 

در آن لحظه آفرینش گمشده ام

که عالم همه آب بود و بی سو

من جا مانده ام

تا از آسمانخراش اندوه

بر آبهای ازل

پرت شوم .

 

انگار

جهان فراز شد

فرود آمد 

ازل قدیم شد

من جا مانده ام

و عالم دگر باره

 سویی ندارد . 

نظرات 3 + ارسال نظر
خوابگرد دوشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:14 http://khaaabgard.persianblog.com

همه مردم آوارگی ام را به تما شا نشسته اند....

مصطفی دوشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:52 http://www.mysms.blogsky.com

اهل تبادل لینک هستی؟

بدون امضا چهارشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 14:42

تولد وبلاگت بودُ .مبارکه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد