سال جدید آغاز شد !
شاید جالب نباشه حالا که به هفته ای که از سال جدید  گذشته ؛ فکر می کنم .
می تونیم مطمئن بگم بیشترین چیزی که در تمام ساعات و لحظات تنهایی ام آرزو کردم ؛
مرگ بوده ...
آری آرزوی مرگ .

هرچی گشتم نه آدرس میلی نه تلفنی از عزرائیل پیدا نکردم
آخه قرارمون این نبود که ؛ بیا قال قضیه را بکن تمومش کن دیگه .

ولی نمی تمونم از دو تلفنی که از راه دور و نیمه دور  بهم شد ؛ از لندن و اهواز بگذرم .
که شنیدن صداشون  چقدر برایم شادی بهمراه داشت .

بهش گفتم امسال سال قبض است سال قبل بسط بود .
با بغض ازم پرسید : یعنی می خواهی دیگه کسی را دوست نداشته باشی ؟
آخه دخترکم مگه می شه من دوست نداشته باشم .
دوست داشتن تنها کاریست که بلدم .
حالا مفهوم قبض را می فهمی ؟
 و اینکه در این حال هم دوستانم هستند که همه چیز منند.