* گاه آرزو می کنم زورقی باشم برای تو تا بدان جا برمت که می خواهی زورقی توانا به تحمل باری که به دوش داری زورقی که هیچگاه واژگون نشود . به هر اندوه که نا آرام باشد ؛ یا متلاطم باشد دریایی که در آن می رانی ( مارگوت بیکل ) ** این نوشته و جمله آخر نوشته قبلی ام از وبلاگ آلیس در شگفتزار ؛ دوست خوب و عزیزم باز نویسی شد . دلم می خواست روزی بهش لینک بدم که روز خوبی داشته باشه و نوشته شادی . *** و یک تصویر سازی زیبا و بکر از یک صحنه آشنا ؛ ایستگاه مترو حتما بخوانید از عصیانزده نورهود . |