خاتمی رفت با تمام لبخند هاش و بغضهایش با تمام انرزی و شور و حال اندیشدن که در ما بر انگیخت . با تمام لغت و وازه های نویی که به سخنانمان یا به قول او گفتمانمان افزود . با تمام کارهایی که انجام داد یا نتوانست انجام دهد . با تمام حمایت ها یا مخالفت ها که از طرف خود ما قبولش داشتیم چشید .
خاتمی رفت با حسی متفاوت از روزی که آمد هم برای ما هم برای خودش . و بغضی که بعد از چندین هفته فروکش نمی کند . نمی دانم چرا همیشه باید چیزی را از دست بدهیم تا قدرش را بدانیم .
خاتمی رفت و حسرتی می ماند به اندازه چهار سال .
|