خاتمی رفت


خاتمی رفت
با تمام لبخند هاش  و بغضهایش
با تمام انرزی و شور و حال اندیشدن که در ما بر انگیخت .
با تمام لغت و وازه های نویی که به سخنانمان یا به قول او گفتمانمان افزود .
با تمام کارهایی که انجام داد یا نتوانست انجام دهد .
با تمام حمایت  ها یا مخالفت ها که از طرف خود ما قبولش داشتیم چشید .

 خاتمی رفت 
با حسی متفاوت از روزی که آمد هم برای ما هم برای خودش .
و بغضی که بعد از چندین هفته  فروکش نمی کند .
نمی دانم چرا همیشه باید چیزی را از دست بدهیم تا قدرش را بدانیم .

خاتمی رفت و حسرتی می ماند به اندازه چهار سال .