خبر مرگ

ساعت3 دقیقه به 3 بامداد بود

پیامی روی موبایلم دریافت کردم .

خواندم ؛ بدنم سرد شد؛  دلم گرفت . در خانه راه رفتم و راه .

عمو فوت کرده بود .

 

خبرهر مرگ همیشه ضربه ای با خودش همراه داره

حتی برای منی همیشه با مرگ راحت بوده ام ،

چون مانند تولد ، ازدواج ، مریضی یا ... قبول دارم که عضوجداناپذیر زندگی است .

تا صبح نخوابیدم این خبر بزرگترین کابوس زندگیم را بیدار کرد و من را درگیر خودش.

کابوسی که از کودکیم تا امروز و تا روز اتفاقش بزرگترین ترس زندگیم بوده و هست .

باریست که هیچگاه نمی تونم زیرش طاقت بیاورم .

و اون کابوس ابدی من از دست دادن بابا ست .

به هیچ کسی تو دنیا این مقدار وابسته و محتاج نیستم .

 

خبرهر مرگ همیشه ضربه ای با خودش همراه داره

بهترینش یک تلنگر است

 " من هم خواهم مرد "

 

خورشید در آمد

زندگی باز در جریان است وروز جدید

 فقط یادم باید باشد برادرم مرگ روزی همین نزدیکیها به ملاقاتم می آید .

 

 

سحرگاه سه شنبه ۲۳ آبان