حرفهایی هست برای نگفتن .

حرفهایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود ، نمی گوییم .

و حرفهایی هست برای نگفتن .

حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آرند .

حرفهای شگفت ، زیبا و اهورایی  همین هایند .

و سرمایه ماورایی هر کسی به اندازه حرفهاییست که برای نگفتن دارد .

حرفهای بی تا و طاقت فرسا که همچون زبانه های بی قرار آتشند .

و کلماتش هر یک انفجاری را به بند کشیده اند .

کلماتی که پاره های  بودن آدمیند .

اینان هماره در جستجوی مخاطب خویشند .

اگر یافتند – یافته باشند .

ودر صمیم وجدان او آرام می گیرند .

و اگر مخاطب  خویش را نیافتند می ایستند .

و اگر او را گم کردد روح را از درون به آتش می کشند .

و دما دم حریق های دهشتناک عذاب  بر می افروزند .

 

 

**بعضی وقتها کلی حرف داری برای گفتن 

 و امین گوشی برای شنیدن

ولی نه چیزی گفته می شود و نه چیزی شنیده

و همین ها حرفهاییست برای نگفتن

و من از پس سالها انباری از این حرفها دارم که بر روحم سنگینی می کند .