اینجا ابیانه است روستایی در انتها ؛
که این روزها از پس سالها گذر عمر ؛ مردمانی متفاوت را در کوچه هایش احساس می کند .
سکون و کندی در من رخنه کرده است کند قدم بر می دارم و افکارم منجمد شده اند و خود را در میان جمعیت تنها ؛ آرام و راحت می بینیم .
مانند روحی از کوچه ها و از میان مردم می گذرم تا به امامزاده می رسم .
مدتی در ایوان جنوبی به منظره دور دست خیره می مانم و به همان کندی به سوی حوض و وضو و نماز ...
در زیر درخت موی ضخیم که هنوز بلند بالا سایه بر حیاط و حوض سبز رنگ دارد ؛
دفتر چه آبی را بر می دارم که فقط بنویسم :
ساعت ۵:۴۵ من در ابیانه هستم . ولی چندین صفحه پشت به پشت نوشتم .
صبح خانه های کاشان برایم موزه مردم شناسی بود .
گوشه ای نشستم به آدمها ؛ چشمها ؛ دستها خیره شدم و خنده ها و حرفها را مز مزه کردم .
و آرامشی از دیدن این همه صورت متفاوت کسب کردم .
ولی در اینجا و در میان انبوه مردم ؛ من فقط خود را می بینم ؛ خود خودم را .
وفت رفتن است و دوباره در کوچه سنگ فرش شده پا می گذارم برای پیوستم به دوستانم .
چند روحانی از روبرو می آیند مردم آنها را به دید تحقیر نگاه می کنند .
من نگاهم را بر آنها تغییر نمی دهم ؛ از کنارشان عبور نمی کنم .
از پیرزن دست فروش سوالی می کند حالم بد می شود و حالا نگاه تنفر بر آنها دارم
سریع خود را از آن میان رها می سازم .
لبخند و نگاه زیر چشمی دخترک که وقتی کیسه ای میوه خشک شده بر می دارم از من پس می گیرد و کیسه دیگر به من می دهد و می گوید که این بیشتر دارد .
حالم را سر جایش می آورد و حتی انرژی برایم در بر دارد .
فقط یک لبخند
و این است معجزه چشمها و محبت .
خوش بگذره یادی از ماهم بکن:)
راستی وبلاگ من یکساله شد سر نمی زنی!
کاش معجزه چشمها و محبت ها برای همه قابل درک بود ...
سلام . به نظر من نه تنها صبح بلکه همه ساعات و همه جای کاشان یک موزه است . شهری با قدمت تاریخ . خانه چند تن از اقوام من هم کاشان است و به همین خاطر چند باری به آنجا سفر کرده ام . به وبلاگ من تشریف بیآورید .
مثل ان میوه فروش پیر و وانتش در خیابان بالا ی دانشگاه و درشترین انارش و ساده ترین لبخندش به ماهی که ان روز مسافر سرزمین های شمالی بود
به کاشان!
خوش به حال دخترک .
شاید.. گذشته باشیم..اگر.. دیوانه ای از کنار تو گذشته باشد...
آری شاید ...
سلام دوست نادیده شما نوشته بودین که اون نامه جعلی نبوده آیا مدرکی براش دارین؟ مرسی:)
مطلب جالبی بود عزیز :)) دمت گرم فدات بای عزیز
سلام،
صرفا یک تذکر: روحانی نه، و در بهترین حالت عالم اسلامی، و بهتر از آن آخوند و ملا و شیخ و سید،
این روحانی گفتن ما هم انگار از غربزدگی(!) ما است،
منم ابیانه میخوام...منم معجزه چشمها و محبت میخوام!!!
تو توی اینه نگاه کن .
چشمهایت پر از معجزه محبتند .
سلام ما رو هم به کاشان برسون
میگن خنده مسریه..
یه مکان قوی قوی....ابیانه... شبستان مسجد قدیمی.. رو به یک منظره فوق العاده...
من ندیدم ابیانه رو..حیف!!!
شاید روزی دیدار حاصل گردد .
شاید باهم رفتیم ...
عجب!!!
:)
اون معجزهه که آخرشه!
به شرطی که همیشه بهش ایمان داشته باشی،گاهی از یاد آدم میره آخه...
من هنوز ابیانه رو ندیدم!
آدم یاد این برنامه های مستند حیات وحش و اینها میفته.اینجا فلان جا است و نام این جانور فلان.با صدای زند البته!!!
سلام .
باورت نمیشه . تا حالا انقدر با ولع یه نوشته رو نخونده بودم .
عالی بود . عالی ..
چه معجزه شیرینی.
گلابگیری هم رفتی ؟
و قبر سهراب که گلاب اصلی به گمانم همان نزدیکی و زیر چینی نازک تنهائیش است.
:)
اینجا که هنوز هم ابیانه است!
هنوز کاشانی؟
سلام...باورت میشه که من دوباره اومدم؟!
آپدیت کردم.سر بزن...
تو زنده ای هنوز.
ابیانه هم که رفتی. خوشا بر احوالت.
تولد وبلاگت مبارک داداشی
سلام دوسته عزیز ...
خیلی وبلاگه خوبی داری من خیلی خوشم اومد ...
با تبادل لینک چه طوری؟
خوشحال می شم به من هم سر بزنی.
.::موفق باشی::.
salam, i miss u tooooooooooo
:(
ممنون از مرام دوستانهات که مجال دادی با دوستانات دوستی کنم. خوشا بزرگی و عمق دلات که لحظهای با آن گل سرخ بیرونام آوردی از خودم. و راستی، ما ادریک ما مریم ...
سلام دیوانه جونم./اومدم بابت دیروز تشکر کنم هم از تو و هم از دوستات که منم تو جمع دیوونه ها پذیرفتن./الهامی(میبینم که اینجا به گردگیری احتیاج داره؟!)
دیوانه جون من هم مثل تو شدم خیلی بیشتر گاهی چشم ها بدون محبت هم معجزه می کنند. راستی تو با کسی تبادل لینک نمی کنی؟
سلام
فکر کنم من آخر از همه دارم تشکر می کنم اما دیر تشکر کردن بهتر از هرگز تشکر نکردن است :) بابت دیروز ۱۰۰۰۰۰ تا ممنون
سلام.مرسی .مرسی . :) .هورررررررررررا ، من کیبورد خریدم .هورااااااااا . :)
پس چرا هنوزم که هنوزه ابیانه س! :(