مهتاب

در شب تاریک .اگر نتوانی شوی خورشید.

لا اقل مهتاب باش!

و اگر نتوانی شوی مهتاب . لااقل ان کرمک شبتاب باش!!!

شادزی......

سلام.................

سلام.................

شادزی امروز شاده چون: دیوونه به حرفش گوش کرده و داره درس می خونه

شادزی امروز شاده چون اومد تو وبلاگ و دید بر خلاف انتظار مطلب جدید نوشتن

شادزی امروز شاده چون دیشب شب خوبی بود یک شب به یاد ماندنی

شادزی امشب شاده چون نخورده مست هم دیشب شب خوبی داشته....

به امیده اینکه همیشه همتون در کنار انهایی که دوستشان دارید شاد باشید...

شادزی..........

من امروز در تنبیه به سر می برم

شادزی گفته اگه درسهایم را تموم نکنم از تلفن خبری نیست .

پس من سخت در حال درسم .....

یک شب خاص

دیشب شب بخصوصی بود
دیروز نگرانی ام را از بابت بیهمده تلف شدن روزم برایتان گفتم .
ولی دیروز نخورده مست و پیامبر آمدند و حضورشان باعث شد قسمتی از کارهای عقب مانده ام انجام شود .
ولی تلفن دیشبم با شادزی
و اون حس غریب ؛ مشترکمان
و چت شبانه همگی دیشب یک رنگ و بو دیگر داشت .
توصیف غیر ممکنه پس دیگه خاموش.......

شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید                        شب را چه کنم حدیث ما بود دراز

زندان

به حر حال........انجا زندان بدی نیست. اما این دیوار بین

من و سلول کناریام را دوست ندارم.

...مطمئن باش که نه می خواهم زندانبان را و نه سازندهاش را

سرزنش کنم.....


شادزی....