من برگشتم .
این مسافرت اصفهان که خسته کننده بود
وبا همه سفر های قبلی فرق میکرد .
و اون هم فکرم بود که در گیر بود در گیر مسائل جدید و فضای مغزم را یکسزی سوالات گنگ احاطه کرده بود .
که خستگی و فشار درگیری ذهنی بر خستگی اسباب کشی اضافه می شد .
و مشکل دیگه کم سدن ارتباط گفتاری و شنیداری و حتی sms من با شادزی بود .
خدا از این مسئولین مخابرات با این سیستم گندشان نگذرد .
و این مسافرت جز ناراحتی و دل چرکین شدن شادزی از من چیز دیگه ای نداشت

ولی نباید از چند چیز گذشت دیدن چند لبخند چند نگاه و چیز هایی که خاطرات کودکی را به یاد می اورد و توجه به دلهایی که هنوز برای هم می تپد .
که این چیز کو چکی نیست
دوست داشتن مهمترین و بزرگترین عنصر حیات است
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد