امشب خیلی کلافم
شادزی امده تهران و من نمی توانم با او تماس بگیرم
مهم نیست که مدتی دیگه هم به این یک هفته که از هم کم خبر داشتیم اضافه بشه
مهم اینه که او بفهمه که من می خواهم با او تماس بگیرم ولی نمی شه
همه پیام ها که تازه از موبایل های قرضی هم است به مقصد نمی رسه
و....
آخه اینم وقت بخشندگی بود که دیوانه عزیز موبایلتو قرض دادی و خودت موندی و یک عالمه نگرانی دلواپسی
کلافه ام
امیدوارم به شادزی خوش بگذره و یاد من نیوفته ؛ و از نبودم شاکی بشه