تازه رسیدم خانه از سر بی حوصلگی کامپیوتر را روشن کردم .
کمی سرما خوردم و سرم درد می کنه . ولی می خواستم مطلبی در
سایه روشن بنویسم .
ولی صفحه دیوانه را که باز کردم .
یک جوری شدم از تعجب و خوشحالی .
شادزی چیزی نوشته ؛
دیروز بود که می خواستم بنویسم کسی از شادزی خبری نداره !