دیشب ؛ امشب

دیشب بود یکی از اقوام به مناسبت قبولی دخترش توی کنکور ما را شام دعوت کرده بود.
    محل دعوت را شاید خیلی ها بشناسید . اول جاده لواسان مجتمع طلاعیه!
    چیزیکه برام سوال بود اینه که چرا بعضی ها انحصار طلبند ؟
    چرا عده ای دوست دارند . دو دستگی یا چند دستگی درست کنند ؟
    و اینکه تا کی ما می خواهیم همدیگر را تحمل نکنیم به عقاید همدیگر احترام نزاریم .
    و  بجای اینکه انسانیت و برابری و تساوی را ترویج کنیم بازم دنبال اختلافها هستیم .
    باز هم می گم . اختلافهای عقیدتی نه ظاهری .
    ما هممون باید تمرین احترام به همدیگه رابکنیم ...
    و دلم گرفت از این افکار.

و امشب با نخورده مست رفتیم شاه عبد العظیم . 
   تولد حضرت علی (ع) توی آسمون نورانی .
   امشب ماه و ستاره ها هم دعوت بودند .
   از این همه یک رنگی منم تو آسمونهام . جای همتون خالی.
    

        عید همگی مبارک.
 
نظرات 2 + ارسال نظر
مهناز - پاهای کثیف چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 10:54 http://refigh-fabric.blogsky.com

عید شما هم مبارک !

من معتقدم اجباری در تحمل کردن نیست... باید نگاهشون نکنیم... خیلی بد جنسم؟

استوار چهارشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 13:26

زیارتتون قبول! عیدتونم مبارک.
توی خارج شما می تونین توی ایستگاه اتوبوس افراد مختلف و با قیافه های مختلف ببینید و همه خیلی راحت در کنار هم ایستادند . از اون آدمه با قیافهء اجق وجق گرفته تا زنایی که با روسری هستند.هیچ کدومشونم به هم بی احترامی نمی کنند! ولی اینجا در یک کشور اسلامی! شما می تونین قیافهء یه دختر بد حجاب و وقتی کنار یک دختر چادری ایستاده رو ببینید و پی به عمق فاجعه ببرید. به امید روزی که همه به عقاید هم احترام بگذاریم!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد