اینجا مال خودم . می خواهم فریاد کنم .
اگه آینده برامون مالکیتی باقی بزاره .
سال ۱۳۸۲ است کدوم احمقی می گفت سال درخشانی است .
۱۳۸۲ تا بازدید کننده دارم .
زندگی را فله می فروشم خریداری جز عزرائیل نبود .
چرا همیشه ناگهان همه چی خراب می شه و زیر آوار می مونیم .
اینقدر این آوار سنگینه . که قدرت دادو فریاد هم نگذاشته .
من دارم زار می زنم من دارم ناله می کنم من دیوونه منی که همنیشین مرگم
منی که فکر می کردم مرگ را خوردم و هستشو تف کردم .
من که ارزشی ندارم ولی خدا بهشون صبر بده .
من امشب دلی را شکستم .
می دونید کبیره ترین گناه برای یک دیوونه . دل شکستنه .
ولی امشب فرو ریخته بودم و خودم نبودم . دلم شکسته .
آه کاش گریه کردن بلد بودم.
شاید خیلی کلیشه باشه اما من بهش اعتقاد دارم... تا توانی دلی بدست آور...
نه
تا توانی تنها باش که از تن ها بلا خیزد ...
بیا اینجا بچه/ بذار دستت رو بگیرم/.
خیلی قشنگ نوشته بودی!
خوش عالمیست عالم دیوانگی اگر...................
موی دماغ ما نشود مرد عاقلی/عاشق هرچه دیوانه است هستم
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی داره