سارا

ما اینجا یک سارا داریم .
 اینجا در بیمارستان یک خواهر بزرگتر یک سارا از اون ساراهایی که همه دوسش دارند .
اون یک شیر زن است . جای چهار تا از ما مردها مدیریت می کند .

اینجا ما یک سارا داریم و او چقدر مرا به یاد سارای خودم
می اندازد. که مدتهاست او راندیده ام !

سارای اینجای ما داره هرروز آرام آرام آب می شه . 
اون مسئول مستقیم نگهداری بیمارمان است . 

یک روزه که او را ندیدم ولی دلم براش تنگ شده . 

سارای اینجای ما از اون سارا هاست ...

می خواستم از او بیشتر بنویسم . شاید برای بعد . 

نظرات 4 + ارسال نظر
farokh دوشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 03:38 http://farokh12.persianblog.com/

http://faramarz.blogsky.com

http://farokh12.persianblog.com

http://www.freewebs.com/farrokh12/index.htm

سلام خسته نباشی به ما هم سر بزن

بهشت دوشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 05:18 http://nochagh.blogsky.com

خوشحالم که همه جا ساراها مواظبن ناراحت نباشی

مهناز دوشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 09:29 http://refigh-fabric.blogsky.com


مریض و مریضی و مریضخونه خوب نیست... حتی اگه سارا داشته باشه...

سارا دوشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 00:40

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد