دیروز و دیشب خیلی سیاه بودم .
ساعت ۱۲ رسیدم خانه می خواستم از حالم براتون بگم .
ولی بابا در کتابخانه خوابیده بود .
از مرگ که مهمون هرروزه افکارم است و نمی دانم چرا مرا در بر نمی گیردو خلاص ...
از این بی مصرفی از بیهودگی و بی هدفی خسته شده ام . 
قدیمها وقتی اینجور می شدم . خیلی با حالا فرق می کرد .
حالا آرامم . خیلی آرام .
قبلها آنقدر خودم را به در و دیوار و قفس تنهایی می کوبیدم که یا بیهوش می شدم و خوب بیهوشی استراحتی بود به این ذهن قهقرایی من  .
یا عزیزانم روح  خونین مرا می یافتند و مرا در آغوش محبت خود می گرفتند و من که تنها امید و هدف زندگی ام نزدیکانم هستند بخاطر با انها بودن آرام می شدم .
ولی حالا آرامم یک سکوت غریب و نشانه اش اینکه دیشب در ط.ا مدتی که با نخورده مست در ماشین بودم جز چند کلمه حرف نزدم .
حالا آرامم  با این حال که روحم تحت فشار غریبی است و آن بی هدفی و بیهودگی است .
 و تنها علاجم مرگ است که فقط خود را از دور به من می نمایاند .

دیشب یک کتاب از عزیزی بدستم رسید به نام :
سمفونی مردگان
چه شباهتی به حال و روز من ...
نظرات 24 + ارسال نظر
مهناز پنج‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 19:57 http://refigh-fabric.blogsky.com


سمفونی مردگان هنوز داره توی قفسه ی من خاک ميخوره...هنوز فرصت نکردم بخونمش... بايد قشنگ باشه...

پینکفلویدیش پنج‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 22:13

عجب وبلاگ عجیبی!

دیدن اسمت سخت متعجبم کرد .
ولی چرا به نظر تو اینجا عجیبه .
برام بگو ...

میترا جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 02:49 http://miitra.blogsky.com

عجیبه ... چطوری توی یه محفظه کوچیک میشه جاش داد ؟

سفر به اعماق اینترنت جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 07:00 http://explorer.blogsky.com

سلام
خوب هستید.
وبلاگ بروز شد

اموزش نکته با نکته فرستادن فایل از هارد خود به اینترنت
(عکس .. موزیک...فایلهای اجرایی و ...)

لیست وبلاگهای فارسی بلاگ اسکای جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 07:05 http://user.blogsky.com

این وبلاگ را حهت کاملتر شدن لیست وبلاگها به دوستان خود معرفی کنید.
http://user.blogsky.com

امید آنلاین جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 11:06 http://omid-online.blogsky.com

به !‌من کجا اینجا کجا ؟! باره اول میام تو !....

سلام ... چه خوشکله اینجا ! ....
فدات بای

میثم جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 13:07 http://maitham.persianblog.com

سلام، خرابی از حد گذشته اخوی! سمفونی مردگان شاهکاره،

[ بدون نام ] جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 13:12

بیب بیب

ناتوردشت جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 14:42 http://natoor-e-dasht.blogsky.com

سلام....نمیدونم چی بگم
فقط واست دعا میکنم که زودتر یه رنگ دیگه غیر از سیاه پیدا کنی
هیچ رنگ خوبی نیست این سیاه لعنتی هر چند که خیلی ها گفته باشن که نیست بالاتر از سیاهی رنگ...راستی بازم به من سر بزن و در ضمن وبلاگ خیلی خوشگلی داری...(کلی بهت حسودیم شد!!)

گندم زار جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 16:51 http://gandomzar.blogsky.com

سلام .. چرا همه مملو از امید شدن؟
باور میکنی اینم میگذره؟ ....
شاید بعدش بدتر بشه ها ... ولی امید به اون روز خوبه داریم ما ...

مینا آلبالو جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 20:59 http://mina-albalooo.blogsky.com/

سلام، اولاْ من اگه به کسی لینک بدم واسه دل خودم میدم ...قابل شما رو نداشت.
خوب تجربه هم گاهی به درد می خوره. چه فایده آدم خودش رو به در و دیوار بکوبه؟ جز اینکه زخمهای تازه برداره؟

بابک جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 22:08 http://didareeshgh.persianblog.com

ممتد به گوش می‌رسید/ صدای برف/صدای سرما/ صدای روزهای ساکت و تنهایی شهر/ روزهای تنهایی در خانه/ روزهای سفید بودن دشت/ روزهای تنهایی شورابی/ ممتد/یکدست و ممتد به گوش می‌رسد/شنیده می‌شود/ و از ما هم می‌گذرد/ ممتد/ به گوش می‌رسد سمفونیِ مردگان........ سلام عزیز..... خیلی زیبا نوشتی.... حتما کتابش رو بخون..... چندبار...... یه چیزایی توش هست که زندگی رو عوض می‌کنه.... لاقل برای من رو عوض کرد..... سبز باشی

مازیار جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 22:55 http://www.cafe-blog.com

کافه بلاگ سه شنبه افتتاح میشود - همه دعوتید
به دوستاتون هم بگید
www.cafe-blog.com

انیتا جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 22:57 http://paradox.blogsky.com

درود....می خوام بدونم چرا به مرگ می اندیشی این روزا؟؟؟ شاید فضولی می کنم اما نکنم زندگی معناشو از دست می ده برام!!!!!!!!! :)... اخه اندیشیدن به مرگ خودش عین زندگیه!!!... این دو مثل دو قطبند که از هم دورند و در عین حال خیلی نزدیک.. من برای در نظر گرفتن چیزای دو قطبی برای خودم یه طرح تو ذهنم دارم... خواستی برات می گم... اصلن شاید تو وبلاگ بنویسم (اگه حالش بود!!!)
زنده و پاینده باشی.

دریا جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 23:51 http://dayadarya.blogsky.com

فکر می‌کنم انرژیت تموم داره میشه. خودتو به یه منبع انرژی نزدیک کن.

نخورده مست شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 00:56 http://saye-roshan.blogspot.com

میدونی که از این قسمتش همیشه لجم میگیره و از دستت عصبانی میشمنمی دانم چرا مرا در بر نمی گیردو خلاص
اینم شد حرف دیوونه من.

خسروپرویز شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 01:32 http://khosrowparviz.blogsky.com

درود بر شما!

مگر او شما را بیهوده آفرید که چنین در دام نا‌امیدی افتاده‌اید؟ مراقب اهریمن باشید و گامهای او را دنبال نکنید٬ او از هر روزنه‌ای برای کشاندن شما به ورطه تباهی استفاده می‌کند...

لا تتبعوا خطوات‌الشیطان...

اما کتاب سمفونی مردگان٬ اثر عباس معروفی. کتاب جالبی است پر از افسون سیاهی و افیون مرگ٬ اما متأسفانه نویسنده تقریبا ابتکاری از خود ندارد و داستان وصله پینه‌هایی است از کارهای مختلف٬ مثلا یک فصل کاملا از کتاب مرشد و مارگریتا برداشته شده است.
به هر حال٬‌توصیه می‌کنم خواندن کتاب را موکول کنید به هنگامی که شادابترید و باروحیه‌تر٬ اکنون فقط بیشتر خرابتان می‌کند و به اهریمن مجال می‌دهد تا بیشتر به شما بتازد...

شاد باشید از اینکه مفید هستید٬ حتی اگر هیچ کار نکنید٬ نفس کشیدنتان باعث تر شدن هوای اطرافتان می‌شود٬ و به آن طراوت و زندگی می‌بخشد...

شاد باشید٬ بدرود!

علیرضا*شب بارانی* شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 02:16 http://rainynight.blogsky.com

سلام دیوانه عزیز ... وبلاگ جالبی داری ... ممنون که به من سر زدی ... بازم از این کارا بکن ... قربانت علیرضا ...

ساغر شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 03:17 http://sagharr.blogsky.com

سلام
خوبین ؟؟ وبلاگت یه جور جالبی بود ... از اونورا هم بیا....

پریسا شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 13:02 http://parisssa.blogspot.com/

خوندمش؛بعضی قسمتهاشو هم خیلی دوست داشتم.
+ باش همواره :)

[ بدون نام ] شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 15:12 http://bedoneemzaa.blogsky.com

اون قدر قشنگه که دو بار خوندمش!بار دوم باهاش گریه می کردم چون حال و روزم مثل الان تو بود اما بعدش خوب شدم .

صنم شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 16:03 http://mylove.blogsky.com

سلام

وبلاگ قشنگی داری .................
به منم سر بزن...............

نیلوفر آبی شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 23:10 http://Parinaaz.blogsky.com

چقدر غمگین و نا امید...امیدوارم که دیگه اینجوری نبینمت...
راستی اون دیشبی هم من نبودم من دیروز ساعت ۵ صبح
فرودگاه بودم :(

مینا آلبالو یکشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 00:40 http://mina-albalooo.blogsky.com/

زندگی پایین و بالا داره چه فرقی بکنه چه نکنه!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد