دلک یک
پری می خواهد .
این آرزوی از بچگی همراهم است یک پری که همراهم باشه تا ازش خوب و بد و بپرسم تا رسم دیوانگی را با او نقش کنم .
یکی که بدونه لبخند چه معنی می ده و ترسم چه دلپذیره .
دلم هوس فرار کرده - یک فرار مجهول ؛ یک تغییر محسوس
یک شکست بدون خورده شیشه .
من می روم چون رفتن بهتر از ایستایی است حتی اگر سر و دست هزینه راه باشد .
ما بدنبال نمونه ایم و این تنها انرژی را برای ادامه می دهد .
یک اتفاق - یک تعجب ؛ یک غیر معمول و ادامه یم غیر ممکن
آیا می شه ؟
دلم هوس کباب ترکی کرده ؛ توی صحن خونه خدا .
دلم هوس یک اذان گرده از مناره های مدینه
ودیدن کلی آدم که می دوند...
و فرداها آنها بدنبال چی خواهند بود ؟
ومن را خدا در میان برزخی از بود و نبود- شر و خیر - در میان انبوهی از سوالات و ابهامات رها کرده و در میان زمین و آسمان !
و در میان زمین آسمان هر دو قوم را میبینم و هیچ کدام را نمی فهمم.
من را در این میان نگهداشته اند تا در حسرت آرامش دست و پا بزنم !
من شناوری هستم میان این دو سیال . به دو سو حرکت می کنم و هر دو مرا می رانند ودر این مکان میانی مکانی نیست برای ماندن .
پس من هم مثل تمام دوران بشر ؛ سرگردانم .
سرگردان میان چپ و راست ؛ سیاه و سفید ؛ بود و نبود و میان نادانسته ها .
میانه بهترین جاست اگر جایی برای توقف باشد ولی نه اینکه هر لحظه به سویی و به رویی و سمتی و فریادی و آهی و به لبخندی و اشکی و در آخر تنها جوابی که باقی می ماند :
نمی دانم است .
جواب تمام سوالات ما در میانه است .
برای هر کسی صعود و حرکت به بالا نکته است ولی برای ما میانه ها تغییر شکست است و مرگ چه صعود و چه سقوط.
ما شاخص هستیم و این شاخص در هیچ مکانی جر میانه کاربرد ندارد .
میانه بودم در هر زمان همراه با زجر و عذاب است .
ولی امشب اولین باری است که به میانه بودنم افتخار می کنم .
من میانه ام و این حکمت ازلی من است و به هیچ چیز وابستگی ندارم و پس یک میانه خواهم ماند .
و با حرکت به سوی میانه ترین میانه ها -
و به مرکز می روم و گرداگردم همه نور و اطرافم تاریکی
من در میانم
و اطرافم ظلم و همه فریاد و گناه .
و همه از من می پرستد کیستی ؟
و من خواهم گفت :
هیچم می پرسند نامت چیست ؟
می گویم :
دیوانه و این نام را با چه غروری خواهم گفت .
من دیوانه ام - هیچم !
سلام ...
خیلی غرور داره ...میدونم ... ولی هیچ هیچ فکر نکنم باشی ها ...
راستی همهء حرف هایی که آدم شب ها برای خودش میگه از تمام واژه های رنگو وارنگ صبح قشنگ تره ... شاید چون گرد روشن روشون نمیشینه و همونی که هستند دیده میشند ... مثل سیاهی شب پر از آرامش اند ...
دیونهء موفقی باشیD:
سلام دوست عزیز.خواندن نوشته ات لذتی تمام نشدنی برایم داشت.راست میگویند که دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید.موفق باشی.
سلام آشنا چقدر حرفات به دلم نشست خیلی احساس نزدیکی بهت می کنم خوشحالم که بهم سر زدی بازم بیا منتظرم .
وبلگت رو دوست دارم
نیستی دیگه !! د به کی بگم. دیوانه ها که اینهمه کلمات قشنگ نمیتونن پشت هم ردیف کنن!
سلام
به نظر من قشنگترین و بامعنی ترین حرفای دنیا رو دیوونه ها میتونن پشت سر هم ردیف کنن!...راستی بازم به من سر بزن
راستی من فقط در مورد دیوونه ها مطمئنم ولی در رابطه با هیچ ها هیچ تجربه خاصی ندارم!!:)
آرزوی دوران کودکیت برام خیلی قابل لمس بود.
آرزوهای قشنگی داری یه جوری خرق عادت .شاید توی همون آرزوها هم بشه یه جورایی به خدا رسید.
فکر می کنم فرار کردن شکست نباشه چون جرات این رو داری که به مبارزه با ناشناخته ها بری.
من هم سالهاست که همش حس می کنم معلقم... بین این و اون... و حتا هیچ و پوچ!!! ماها اگه ساخته ی اراده ی خداییم که در تعلیقیم ، مثل عروسکی به نخ اویزون... و اگه هم نیستیم گمیم!!! چی هستیم و چی می خواهیم؟!؟ این بزرگترین سوال بی پاسخه!!!
ولی من حتا نمی دونم این میانه کجاست... گرچه فکر کنم اون راه میانه ی هر کسی با دیگری متفاوت باشه... حالا چه طوری؟؟ اونو من نمی دونم و خیلی هم دلم می خواد که بدونم!!
تا بعد عزیز...
یار میخواهد چنین آشفتگی؛ کوشش بیهوده به از خفتگی
سلام
خیلی جالب و خواندنی می نویسین . شب نگاری ! سکوت و عظمت شب هر عاقلی رو دیوانه می کنه دیگه چه برسه به شما که ...
موفق و پیروز باشید .
سلام
دوست من شما از عاقلها هم بهتری .
موفق باشی......
:: قالب وبلاگت جالبه وبلاگ خوبی هم داری و خیلی با احساس می نویسی ::
...
امید وارم بشه به من هم انسان گفت... این واژه ای مقدسه که به آسونی مصرف میشه.
انسان .....
چه ذهنی دار ی شما!!!!!!!والا شما به نظر خیلی هم عاقل میایین...راستی هیچی هم مگه دیوونه میشه..
عالی بود:(
کجایی رفیق؟؟؟!!!
تا می آم اینجا رو می خونم .یه حس غریبیه ولی هست۱داشتن پری مثل رویای شیرین کودکی که می اد سراغمون و در زمین اسمون بودن ...
وقتی احساس می کنی هیچی یعنی همه چیز هستی و خواهی رسد به همه چیز وقتی که هیچی!
و دیوانگی که باعث میشه هر طوری که دلت می خواد زندگی کنی!پس be crazy
زیاد سخت نگیر ! هیچ کس دیوانه نیست توی دنیایی که همه خود دیوانه اند ! زیاد فلسفی فکر نکن !
از وبلاگت خوشم اومد . امیدوارم باز دوباره بیام اینجا !
راستی برای عموی من دعا می کنی؟ مریضه آخه. خیلی مهربونه.همش می خنده :)):))