دیشب با این که کمی باون آمد . رفتم وکمی زیرش نفس کشیدم .
ولی امروز از دانشگاه تا خانه را هر چه سریع تر زیر بارون راندم .
ولی باز هم به موقع به دوستم نرسدم تا او را از نگرانی و پریشانی برهانم .
خانه نشستم پشت کامپیوتر و باز بارون گرفت ولی من لج کرده بودم که امروز زیر بارون قدم نزنم .
دلم برای دوستم شور می زد .
بارون که بند آمد از خانه زدم بیرون تا با بوی برگهای بارون خورده فکر کنم و باز فکر .و باز رکوئیم گوش کردم و قدم زدم .
ولی بارون از من زرنگ تر بود و دوباره شروع به بارش کرد .
و تا مدتی زیر بارون هم را رفتم.
مثل راه رفتن یک مرده مرده .
و نگاه مردم که از کنارم رد می شدند و گفتند دیوانه را ببین !
با ریزش بارون رو سرم و خیس کردن موهام ؛
 غم و غصه ها تا مدتی رفتند مرخصی .
نظرات 26 + ارسال نظر
یگانه سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 16:22 http://yekiyedoone.blogsky.com

باز باران...با ترانه...
هنوز هم دوستش دارم این شعر دوره نزدیک را...
هنوز هم زیر باران زمزمه اش می کنم....

مهران سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 17:16 http://javananesari.blogsky.com/

سلام وبلاگ خیلی جالبی داری اگه دوست داری بهم لینک بدیم

فائزه سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 17:54

هیچ چیزی نبودم و باران همه چیز بود . من چیزی نبودم و صدا همه چیز بود . من چیزی نبودم و اشک همه چیز شد . بغضم شکست و نفس کشیدم . رها شدم از همه فکرها و بندها .

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 18:08 http://nana.blogsky.com

دیونه!دیونه ها که زیر بارون نمیرن.عاقلا میرن

بهار سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 22:05 http://khaatoon.blogsky.com

خوشحالم.کاش همیشه بارون بباره که ...

مرتضی سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 22:47 http://mortezaa.blogsky.com

من که دیونه تر از تو ام بابا
کجای کاری ...
پینگ کن تا وقتی آپدیت می شی بفهمم و بهت سر بزنم
بای

ناتاناییل سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 23:25 http://6200.persianblog.com

برکت ماه رمضون یعنی این.یعنی فریاد آسمون بعد از کلی سکوت.قبول باشه قدم زدنت زیر بارون.....

دیوونه چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:47 http://www.negin2305.persianblog.com

آی آی آی بارون......خیلی وقته دیگه بارون نزده....رنگ عشق به...................آخ اگه بارون بزنه..دوباره دیوونه میشم.....وای خدا.......راه میرم تا آخر دنیا..

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:38 http://bedoneemzaa.blogsky.com

غم و غصه هایی که شستی ازش جوی ابی راه افتاده و داره همه چیز و با خودش می بره .

میم. چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 13:08 http://sunset.blogskuy.com

گاهی خود را می بینم که زیر باران مرده ام . «وداع با اسلحه»

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 13:12 http://bedoneemzaa.blogsky.com

خوشحالم که بارون اومد و ناراحت نیستی . امیدوارم بهتر از این بشی و دیگه هم دلشوره نداشته باشی .

انسان مه آلود چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 14:00 http://ensan.blogsky.com

منم زیاد زیر بارون می رم.یعنی منم؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 19:27 http://bedoneemzaa.blogsky.com

دوباره بارون شروع شد .

بابک - تنهایی چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 21:11 http://tanhaei.blogsky.com

دیئانه چو دیوانه ببیند خوشش اید....
چ.ن من عاشق راه رفتن زیر بارونم...

مینا آلبالو پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 00:04 http://mina-albalooo.blogsky.com/

بابا جون بارون می خوای مگه روز بارانی رو ازت گرفتن؟!

شین پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:56 http://forough.blogsky.com

خوشا دیوانه‌گی! یادم به روزی افتاد که بعد از آخرین باری که دیدم‌اش، زیر بارون کیلومترها رو پیاده رفتم. خیس خیس! و روز بعدش که باید به سفر می‌رفتم در هوای بارونی، ماشین خراب شد و میونهء جاده باز هم بارون و ...
خوشا دیوانه‌گی! فقط کاش هیچ وقت مجال ازش بیرون اومدن نمی‌کردیم ...

انیتا پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:39 http://paradox.blogsky.com

.
.
.
.
.

خسروپرویز پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:47 http://khosrowparviz.blogsky.com

درود بر شما!

دیوانه در باران آنچه می‌خواهد می‌‌یابد٬ و خیس نمی‌شود...
فرارسیدن ماه عشق و دوستی مبارک باد!

شاد باشید... بدرود!

حامد پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:47 http://write-off.blogsky.com

پس کاش همیشه بارون میومد.

گندم زار پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 13:05 http://gandomzar.blogsky.com

سلام
بارون ... من نمی تونستم قبل و بعدش برم بیرون بد بود
شاخ نداری که...

پاندا پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 20:21 http://panda1358.persianblog.com

زیر باران باید با زن خوابید

نیلوفر آبی جمعه 9 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 19:31 http://Parinaaz.blogsky.com

وااای من عاشق بارونم... عاشق راه رفتن زیر بارون اونم تو شب ! تنهایی راه بری و فکر کنی!! عالیه:)

سپیده شنبه 10 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:43 http://toomaar.persianblog.com

چرا اینقدر غمگینی....مثل بقیه...ناسلامتی تو دیوونه ای واسه خودت...
کار خوبی کردی رفتی زیر بارون..

امیر حسین-کوچ ماه شنبه 10 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 13:16 http://amireghlimi.blogsky.com

گر همچو من افتاده این دام شوی......ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم......با ما منشین اگر نه بدنام شوی

مریم شنبه 10 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 18:02 http://3pehr.blogsky.com

بارون همیشه می باره تا آدمهای پریشان رو جلا بده.بشوره. پاک کنه از هر چی غم م غصس.

الهی، زندگی بی حضور تو زندانی بيش نيست. احساس با تو بودن، خود زندگی و حياتی نو است.
اولياء مقربت، از غربت دنيا به دورند و در كنار تو جاودانه.
آيا خواهد آمد آن روز كه ما نيز بنده ای شايسته باشيم برای تو! و تنها پرستنده باشيم تو را و با غسل تطهير و ندامت از گذشته ها به بارگاه ربوبی ات، بار يابيم.
سزاوار مهرت جز اين نباشد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد