دیشب با این که کمی باون آمد . رفتم وکمی زیرش نفس کشیدم .
ولی امروز از دانشگاه تا خانه را هر چه سریع تر زیر بارون راندم .
ولی باز هم به موقع به دوستم نرسدم تا او را از نگرانی و پریشانی برهانم .
خانه نشستم پشت کامپیوتر و باز بارون گرفت ولی من لج کرده بودم که امروز زیر بارون قدم نزنم .
دلم برای دوستم شور می زد .
بارون که بند آمد از خانه زدم بیرون تا با بوی برگهای بارون خورده فکر کنم و باز فکر .و باز رکوئیم گوش کردم و قدم زدم .
ولی بارون از من زرنگ تر بود و دوباره شروع به بارش کرد .
و تا مدتی زیر بارون هم را رفتم.
مثل راه رفتن یک مرده مرده .
و نگاه مردم که از کنارم رد می شدند و گفتند
دیوانه را ببین !
با ریزش بارون رو سرم و خیس کردن موهام ؛
غم و غصه ها تا مدتی رفتند مرخصی .
باز باران...با ترانه...
هنوز هم دوستش دارم این شعر دوره نزدیک را...
هنوز هم زیر باران زمزمه اش می کنم....
سلام وبلاگ خیلی جالبی داری اگه دوست داری بهم لینک بدیم
هیچ چیزی نبودم و باران همه چیز بود . من چیزی نبودم و صدا همه چیز بود . من چیزی نبودم و اشک همه چیز شد . بغضم شکست و نفس کشیدم . رها شدم از همه فکرها و بندها .
دیونه!دیونه ها که زیر بارون نمیرن.عاقلا میرن
خوشحالم.کاش همیشه بارون بباره که ...
من که دیونه تر از تو ام بابا
کجای کاری ...
پینگ کن تا وقتی آپدیت می شی بفهمم و بهت سر بزنم
بای
برکت ماه رمضون یعنی این.یعنی فریاد آسمون بعد از کلی سکوت.قبول باشه قدم زدنت زیر بارون.....
آی آی آی بارون......خیلی وقته دیگه بارون نزده....رنگ عشق به...................آخ اگه بارون بزنه..دوباره دیوونه میشم.....وای خدا.......راه میرم تا آخر دنیا..
غم و غصه هایی که شستی ازش جوی ابی راه افتاده و داره همه چیز و با خودش می بره .
گاهی خود را می بینم که زیر باران مرده ام . «وداع با اسلحه»
خوشحالم که بارون اومد و ناراحت نیستی . امیدوارم بهتر از این بشی و دیگه هم دلشوره نداشته باشی .
منم زیاد زیر بارون می رم.یعنی منم؟
دوباره بارون شروع شد .
دیئانه چو دیوانه ببیند خوشش اید....
چ.ن من عاشق راه رفتن زیر بارونم...
بابا جون بارون می خوای مگه روز بارانی رو ازت گرفتن؟!
خوشا دیوانهگی! یادم به روزی افتاد که بعد از آخرین باری که دیدماش، زیر بارون کیلومترها رو پیاده رفتم. خیس خیس! و روز بعدش که باید به سفر میرفتم در هوای بارونی، ماشین خراب شد و میونهء جاده باز هم بارون و ...
خوشا دیوانهگی! فقط کاش هیچ وقت مجال ازش بیرون اومدن نمیکردیم ...
.
.
.
.
.
درود بر شما!
دیوانه در باران آنچه میخواهد مییابد٬ و خیس نمیشود...
فرارسیدن ماه عشق و دوستی مبارک باد!
شاد باشید... بدرود!
پس کاش همیشه بارون میومد.
سلام
بارون ... من نمی تونستم قبل و بعدش برم بیرون بد بود
شاخ نداری که...
زیر باران باید با زن خوابید
وااای من عاشق بارونم... عاشق راه رفتن زیر بارون اونم تو شب ! تنهایی راه بری و فکر کنی!! عالیه:)
چرا اینقدر غمگینی....مثل بقیه...ناسلامتی تو دیوونه ای واسه خودت...
کار خوبی کردی رفتی زیر بارون..
گر همچو من افتاده این دام شوی......ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم......با ما منشین اگر نه بدنام شوی
بارون همیشه می باره تا آدمهای پریشان رو جلا بده.بشوره. پاک کنه از هر چی غم م غصس.
الهی، زندگی بی حضور تو زندانی بيش نيست. احساس با تو بودن، خود زندگی و حياتی نو است.
اولياء مقربت، از غربت دنيا به دورند و در كنار تو جاودانه.
آيا خواهد آمد آن روز كه ما نيز بنده ای شايسته باشيم برای تو! و تنها پرستنده باشيم تو را و با غسل تطهير و ندامت از گذشته ها به بارگاه ربوبی ات، بار يابيم.
سزاوار مهرت جز اين نباشد!