-
جدایی
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 02:28
دوستان عزیز لطفا برای نوشته ها پیام بگذارید مخصوصا نظرتان را در مورد این عکس بدهید. چه معنی و مفهومی را درک می کنید؟
-
غار تنهایی
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1382 22:12
چند شب پیش بود که در مورد علایق و خواسته هایت در زندگی حرف زدی . در مورد نزدیکی هات ؛ در مورد علاقت به یکی شدن یکی ماندن و.... که همه از مهربانیت بود . ومن می خواستم تذکری در مورد علاقه آدمها به تنهایی شان با خودشون خلوت کردن و ساعاتی را در تنهایی گذراندن بدهم که خودت در مورد غار تنهایی صحبت کردی . و دیگر نیازی به...
-
تولد
دوشنبه 26 خردادماه سال 1382 17:01
همیشه وقتی یک کسی متولد می شه . همه با خوشحالی به هم خبر می دهند . تولد از آن اتفاقاتی در زندگی آدم است . که خیلی مهمه چون شروع یک تغییر و تغییر چه کوچک باشه چه بزرگ اتفاق مهمی در زندگی هر کسی محسوب می شه . انسانها اصولا عادت به تغییر ندارند . و این خیلی بد است . هفته قبل که قشم بودم . این شانس را داشتم که شبی به محلی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 خردادماه سال 1382 03:23
دوستی مسئولیتی شیرین است ؛ نه یک فرصت . friendship is always a sweet responsibility , never an opportunity.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 خردادماه سال 1382 16:44
-
راهی نو
پنجشنبه 22 خردادماه سال 1382 14:20
مثل تمام عمرم فتی چیزی از دست می دهم تازه قدر آن را می دانم . وشادزی هم شامل همین قاعده شد او رفت و وقتی می رفت دلم برایش تنگ می شد به اندازه دیگران ولی او رفت وتصویر ایستگاه قطار در ذهنم موج می زد دو تلفن بعدی او و تلنگری که یکی از بچه به من زد وبا صراحت گفت احمق برای خودت بهت زنگ می زنه . وباز دفعه اول توی زندگی ام...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 خردادماه سال 1382 23:15
یک هفته مسافرت بودم وفرصتی برای نوشتن نبود . حالا با وجود نزدیک بودن امتحانات سعی میکنم بعد از انجام عقب افتادگی ها دوباره بنویسم . پس تا بعد
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1382 15:50
این هم حال وهوای من در این چند روز و آهنگی که از امید بارها از روز جمعه گوش کردم وآن شعر گریه ات به حالم کوه و درو دشت از این جدایی می نالد از غم این دل دمادم فردا کجایی سفر بخیر سفر بخیر مسافر من گریه نکن ؛ گریه نکن بخاطر من باران می بارد امشب دلم غم دارد امشب آرام جان خسته ره می سپارد امشب در نگاهت مانه چشمم شاید از...
-
آشنایی غیره منتظره با یک آشنای گمشده
چهارشنبه 7 خردادماه سال 1382 02:31
قرار به نوشتن شد من از خودم بگویم از افکارم واو هم از تفکراتش از عقیده هایش از اون همه علامت سوال که در سر دارد . خلاصه با هم باشیم واز این همه نزدیکی افکار به قول او پله پله تا ملاقات ... برویم برویم تا راز هستی را کشف کنیم برویم بالا تر و بالا تر بتوانیم اون راز مهم زندگی را درک کنیم . حالا او کیست وچی شد که قرار بر...